از شوش تا مجنون | سردار شهید "سهراب نوروزی چلیچه"
به گزارش نوید شاهد چهارمحال و بختیاری؛ شهید سهراب نوروزی فرزند علی حسین یکم اردیبهشت 1336 در روستای چلیچه از
توابع شهرستان فارسان، در استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. معلم
بود که با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. ازبنیانگزاران
تیپ 44 قمر بنی هاشم بود که اولین بار به فرماندهی گردان مستقل ذوالفقار در
والفجر مقدماتی به خط دشمن زد. در عملیات خیبر به عنوان فرمانده
گردان توحید وارد عمل شد که با تثبیت جزایر مجنون بیست و پنجم
اسفند 1362 هنگام برگشت به پشت جبهه در اولین بمباران گسترده شیمیایی دشمن به
شهادت رسید.
از شوش تا مجنون
از شوش تا مجنون، از شمال سرد تا جنوب گرم, از رقابیه تا طلائیه, آری سهراب نوروزی همان سردار گردان توحید را همه جبهه ها به یاد دارند. دشتهای گرم جنوب تا کوههای بلند غرب, همان مردی که اخلاصش, فرماندهی اش, ایمان قوی و عزم سترگش معنای نام آوری اوست. سهراب نوروزی سراسر معنا بود و عشق, اراده اش حیدری, سهراب نوروزی را باید که حرف به حرف بشناسیم, سرآمد لشکر و سرافراز و سربلند و سیمای سینای او سرای آسمانی داشت سهراب همت مرد, همای سعادت و همراه ملائک, همرزم همیشه جان نثاران راه دین.
سردار نوروزی پس از اندک زمانی که آموزش های مختلف فرماندهی را گذراند و در جبهه هم خودی نشان داد در عملیات والفجر مقدماتی عنوان با کرامت فرماندهی گردان مقدس ذوالفقار را که عمدتاً بچه های استان چهارمحال و بختیاری بودند دریافت نمود. جبهه های جنگ هرگز نام سهراب نوروزی را فراموش نخواهند کرد. او با فرماندهی گردان ذوالفقار ماه ها در جبهه جنگید و در عملیات پیروزمند خیبر پس از خلق حماسه ها, به واسطه ی جراحت شیمیایی خلعت زیبای شهادت را به تن پوشیده و عاشقانه پرواز نمود. در بیمارستان قبل از شهادت می گفت اگر می خواهند بر روی بدن من جهت مشخص شدن مواد و چگونگی عمل و درمان شیمیایی کالبد شکافی انجام دهند مانعی ندارد.
در عملیات ها همیشه روی پاشنه ی پا راه می رفت اما در عملیات خیبر کفش هایش را محکم پوشید و سه شبانه روز به همین صورت جنگید و لحظه ای آرام نگرفت, حتی نمازهایش را عملیاتی به جا آورد تا به شهادت رسید.
در دوران دفاع مقدس بعضی از رزمندگان همیشه جبهه ای و شجاع بودند و هر جا مشکلی پیش می آمد می گفتند فلانی کجاست. افرادی مثل شهید شاهمرادی, رحمانی, نوروزی, آقا بزرگی هر کجا قدم می گذاشتند خود به خود آن قسمت بیمه و دیگر خیال همه راحت می شد واقعاً عجب دلی, عجب ایثاری داشتند مثل شیر می غریدند و مثل صاعقه بر سر دشمن فرود می آمدند آنها همان زاهدان شب و شیران روز بودند.
منبع: كتاب شقايق مجنون